و آسمان می خواند و می بارد:
مصیبتهایی که حضرت زهرا (ص) خودشان فرمودند اگر ذره ای از آنها به روزها می خورد آنها را مانند شب تاریک می کرد. اما ذره ای از آنها را به شوهرش امیرالمومنین نفرمود و هیچگاه در نزد همسرش سر به شکایت برنداشت. حتی هنگامی که سر مبارکش بر روی زانوی امیرالمومنین بود زهرا شروع به اشک ریختن کرد. امیر علیه السلام پرسیدند : زهرا جانم چرا گریه می کنی؟! فرمود برای مظلومیت و غریبی تو که بعد از من تنها می شوی. بی دلیل نبود که امیرالمومنین آن فاتح خیبر سردار سپاه رسول خدا در هنگام غسل دادن پیکر مطهر زهرا با آن که به فرزندان خردسالش گفته بود آهسته گریه کنند ناگهان دست از غسل کشید و سر بر دیوار گذاشت و بلند بلند گریه کرد. اسماء از او پرسید : یا علی دستور دادی بلند گریه نکنیم چرا خودتان اینطور ضجه می زنید؟! فرمودند : اسماء دستم به بازوی کبود شده و ورم کرده زهرای عزیزم خورد. او حتی این مصیبت را از من هم پنهان کرده بود.
پس از رحلت رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ آوار اندوه، سنگین تر و طاقت سوزتر گردید، غم از دست دادن پدری چون پیامبر(ص)، زنده شدن دوباره ارزشهای جاهلیت، تهاجم و تجاوز بی امان به حریم ولایت و امامت و غربت غبارآلود اسلام ناب محمدی و امامت علوی، مصایب را شکننده تر می کرد به گونه ای که گاه، آه دردآلودی از عمق جان حضرت(س) برمی آمد، لب به فریاد می گشود و با پدر این گونه درد دل می کرد:
«... ای پدر بزرگوار و ای بهترین انسانها! اکنون بیا و بنگر که امام برگزیده تو را اسیرگونه به طرف بیعت تحمیلی می کشند و می برند [ناگهان فریاد سختی از صمیم دل برآورد و فرمود:]
فریاد ای محمد، فریاد ای دوست، فریاد ای پدر، فریاد ای اباالقاسم، فریاد ای احمد، فریاد از کمی یاران و یاوران، فریاد از ناله بسیار، فریاد از مشکلات فراوان، فریاد از مصیبت و اندوه زیاد، فریاد از مصیبت جانکاه.»
پس از این سخنان دردآلود و غمبار، صیحه ای زد و بیهوش بر زمین افتاد.
به نظر من به دلیل عظمت مصیبتهای اهل بیت (ص) قیامت،قیامت کبری است.............. ای صدیقه کبری(ص).
از روزی که از علی(ع) به اجبار بیعت گرفته شد مبارزه ای فکری فرهنگی و غیر ظاهری در شیوه فعالیت فاطمه(ع) قرار گرفت. گاه اعتراض خود را با گریه های هدفمند به گوش همگان می رساند، زمانی با گفتگو از ولایت دفاع می کرد.
دختر طلحه، در یکی از روزهای غمبار پس از رحلت رسول خدا(ص) خدمت فاطمه(ع) رسید و با اظهار ناراحتی از گریه های دلخراش آن بانو، با شگفتی پرسید: فاطمه! چه چیزی شما را این گونه به گریه و زاری وا داشته است؟ حضرت به پیشینه جریانات در زمان رسول خدا و کینه ای که از علی در دل کسانی مانده بود ولی قدرت اظهار نداشتند و پس از رحلت پیامبر(ص) برملا کردند اشاره کرد.
روزی دیگر، راه هر عذر و بهانه ای را در فردا و فرداها مسدود ساخته، به تمامی مهاجرین و انصار اتمام حجت کرد تا وجدانهای خفته را بیدار سازد و آگاهی اجتماعی را افزون تر نماید. و پس از آن با اعتصاب در سخن گفتن با خلیفه اول و دوم به افشاگری و اعتراض پرداخت از این رو در سخنی آشکار به آن دو فرمود:
سوگند به خدا، بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نمی گویم تا به ملاقات پروردگار بشتابم و شکایت شما را به او می برم و توضیح خواهم داد که شما با خدا و دین او و با من چه کردید و چه اعمالی مرتکب شدید. و سرانجام در لحظه های آخرین حیات که همسر مهربان او در کنار بسترش حضور داشت، به شدت گریست. و چون امام از علت گریه او سؤال کرد فرمود:
«ابکی لما تلقی بعدی»؛
بر مصیبتهایی که پس از من بر تو خواهد بارید می گریم.
... و لحظاتی بعد با اندوهی در دل و اشک در دیده به دیدار پروردگار شتافت تا در آن سرا، از مظلومیت امام سخن گوید و بر ستمهایی که بر حجت خدا شده است شهادت دهد.
" شهر پیغمبر پر از بیداد بود... آسمان لبریز از فریاد بود... نخل ها بر سینه و سر میزدند... طائران عرش پر پر میزدند... چشم جبریل امین مبهوت بود... غرق ماتم عالم لاهوت بود... عادیان، زین سو و آن سو آمدند... بند بر دستان دست حق (ع) زدند... دست حق (ع) در بیعت زنجیــر بود... شیر حق (ع) بین دو صد خنزیر بود... کینه توزی را عجب آموختند... قلب مادر را به طفلش دوختند... آن در و دیوار گلگون گشت وای... فرق حیدر (ع) غرق در خون گشت وای... ضرب سیلی دیده ای را تار کرد... مجتبی (ع) با زهر آن افطار کرد... با غلاف تیغ بازویی شکست... شمر روی سینه مولا(ع) نشست... روی مه را جوهر نیلی زدند... دختری در کربلا سیلی زدند... درب بیت وحی را افروختند... خیمه اهل حرم را سوختند... از دل زهرا(س) برون شد بوی عود... بوی یاس و آتش و اسپند و دود... میخ در ، پهلوی محسن را درید... تیر شد ، بر حنجر اصغر رسید... تیغ را قنفذ در عالم تاب داد... دست عباس(ع) علی(ع) در شط فتاد... گنبد نیلی ، گریبـــــــــــــان چاک زد...عصمت حق(س) را عدو بر خاک زد... فاطمه(س) یعنی زدن در کوچه ها... مادری را پیش چشم بچه ها... چشم عالم لب به لب الماس شد... خاک یثرب مست بوی یاس شد... عالمی خاموش و بی مهتاب گشت... ارغـــوان رخ ، ماه عالمتــــاب گشت... عرش حق هم زین جفا در هوش شد... ذوالفقار مرتضی(ع) بیهـــــــــوش شد...آه زهرا(س) نعره های حیدر(ع) است...نِی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است...روضه رضوان به زیــــــــــر پای اوست...سینه غم چاک ، از غم های اوست...چشم عین الله گریان امشب است...بعد از این ام ابیها زینب(س) است...گفت حیدر (ع) ای تمام جان من...طفل و بازویت بلاگردان من...قامتم را ای وجودت قائمه...کلِّمینی کلِّمینی فاطمه...فاطمه(س)چشمان خود را باز کرد...با نگه روی علی(ع) را ناز کرد...دست حیدر(ع) را گرفت آن نازنین...گفت ای مولا امیرالمؤمنین...هرچه گویی من اطاعت میکنم...غم مخور، خود با تو بیعت میکنم...فاطمه(س) گردد بلاگردان تو...هستی زهرا(س) فدای جان تو...گرچه میدانی تو نیّت های من...یا علی(ع) بشنو وصیت های من...غسل ده ، من را به زیر پیرهن...صبر کن در بستن بند کفن...ای امیرالمؤمنینم ، بوتراب...جای من شب پیش طفلانم بخواب...جان فدایت ای پناه عالمین...جان تو، جان حسن(ع) جان حسین(ع)...یا علی(ع) پیش حسینم (ع) وقت خواب...جای زهرا (س) کاسه ای بگذار آب...چادرم پنهان درون خانه کن...جای من موهای زینب (س) شانه کن...جان زهرایت(س) علی(ع) جان، جای من...بوسه بر چشمان عباسم(ع)بزن...یا علی(ع) شب بر سر قبرم بمان...هل اَتی بر کوثرت یاسین بخوان...گفت و گفت و دیدگان بر هم گذاشت...هل اَتی را غرق در ماتم گذاشت...چاره ساز عالمی بیچاره شد...کوثر و دخّان ز قرآن پاره شد...یاس گلگون علی (ع) چون جان سپرد...نِی که زهرا(ع) ، بل علی (ع) افتاد و مرد...شاپرکهاییم و خاکستر شدیم...وای مردم، وای، بی مادر شدیم... ردّ خون سینه ات بر جاده است...خاک چادر، مُهر هر سجاده است...آه مادر ،کودکانت خسته اند...چشم بر دست کبودت بسته اند...کیست زهرا(س) یکه یار مرتضی(ع)...هم زره، هم ذوالفقار مرتضی(ع)... جای سیلی تا ابد بر روی ماست...تا قیامت میخ در پهلوی ماست..."
فهمیدید...آری ربیع است ماه شادی اهل بیت. اما غمی در این ماه است که سالها... نه!،ده ها... نه! بلکه صده هاست که عالم و آدم را می سوزاند. پس آسمان بخوان و ببار که ما هم با تو می باریم و می خوانیم"جای سیلی تا ابد بر روی ماست".
و باز باران...
به نقل از وبلاگ http://rajaat.blogfa.com/