سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ او را گفتند : چگونه بر هماوردان پیروز گشتى ؟ فرمود : ] کسى را ندیدم جز که مرا بر خود یارى مى‏داد . [ و اشارت بدین مى‏فرماید که بیم من در دل او مى‏افتاد . ] [نهج البلاغه]
ناوشکن جنگ نرم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سبک زندگی

محور اساسی سبک زندگی پیامبر(ص)

آنچه در پی می‌آید بیان 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم(ص) است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت می‌باشد.
به گزارش سایت شفقنا، بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه‌‌کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.

1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت

2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.

3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.

4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.

5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.

6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.

7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.

8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.

9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.

10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.

11-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.

12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.

13-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.

14-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.

15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.

16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.

17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.

18-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.

20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.

21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.

22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.

23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.

24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»

26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.

27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.

28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.

29-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.

30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.

31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.

32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.

33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.

34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.

35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.

36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.

37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.

38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.

39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.

40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.

41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.

42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.

43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.

44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.

45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.

46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.

47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.

48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.

49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.

50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.

51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.

52-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»

53-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.

54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.

55-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.

56-غریبان را خیلی مراعات می کرد.

57-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.

58-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .

59-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.

60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .

61-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.

62-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.

63-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.

64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.

65-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت

66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.

67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.

68-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.

69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .

70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

71-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.

72- روی زمین می خوابید.

73-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.

74-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.

75-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.

76-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.

77-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.

78-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.

79-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.

80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.

81-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.

82-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.

83-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.

84-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.

85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.

86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.

87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.

88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.

89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.

90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.

91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.

92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.

93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

94-در غذا هرگز آروغ نزد.

95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.

96-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.

97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

98-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.

99-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.

100-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( دوشنبه 92/3/20 :: ساعت 11:28 صبح )
»» امام حسین ع از دیدگاه چارز دیکنز

نظر دیگران در باره امام حسین (ع)

افسران - نظر دیگران در باره امام حسین (ع)

reza131چالز دیکنز - رمان نویس انگلیسی
" اگر حسین (ع) برای خواسته های دنیوی خویش جنگیده بود، من نمی فهمم چرا خواهر، همسر و فرزندانش را همراه خود برد. این نشان دهنده آن است که او فقط برای اسلام فداکاری کرده است"



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( جمعه 91/9/3 :: ساعت 6:44 عصر )
»» چرا عالم فدک فاطمه سلام الله علیها است؟

منبع وبلاگhttp://yadesaghi.parsiblog.com

 

وقتی به زندگی فاطمه سلام الله علیها نگاه می کنیم ، وقتی به اثرات ایشان در عمق عالم هستی نگاه می کنیم این جمله که: " من نباشم تا تو باشی" بسیار نمود دارد.
18 سال از عمر شریفشان گذشته بود و در دنیا زیاد جلوه نکرده بودند، جلوه ایشان تازه با شهادتشان شروع می شود. اگر شما دنبال آثار فاطمه سلام الله علیها می گردید در آن چند سال زیاد جست و جو نکنید زیرا چیز زیادی دستگیرتان نمی شود.یک موقع صحبت می کنیم از اینکه چه کسی به ایشان ضربت زد یا ..... ولی موضوع عظیم تر این هست که چرا فاطمه سلام الله علیها بین مولا و دشمن حائل شدند با اینکه می دانستند باعث شهادتشان خواهد شد اما باز این رفتار را از خودشان نشان دادند؟ مقصود ایشان چه بود؟

 


اثر شهادت ایشان در اسلام ، در زندگی امیر المومنین ، در زندگی اهل بیت و در زندگی شیعیان و در ماجرای ظهور؟
ایشان به دنبال اجازه ای که از پدرشان گرفته بودند و با توجه به امامت و شئون مختلف امامت از جمله ولایت و حکمی که ایشان داشتند ماجرای شهادت خودشان را مطابق صفتشان از قبل از حکم می کنند . اگر شما می بینید که اهل بیت حکمی کنند و یا اگر شما حکومت حقه ای می شنوید ، حکومت حقه تمام احکامش را از فاطمه سلام الله علیها می گیردوتمام امام ها احکامشان را از فاطمه سلام الله علیها می گیرند و ایشان از امیرالمومنین علیه السلام و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله می گیرند و ایشان از خداوند.... . حضرت زهرا سلام الله علیها برای اینکه صفت مولا باقی باشد و صفتشان در عالم جلوه دهند خودشان را فدا کردند.مولا امیر المومنین صاحب صفت فضل یعنی ظاهر کننده صفت فضل (درجات ارتفاع) و فاطمه سلام الله علیها صاحب صفت وجود (فطر صفت وجود) با طبقات عمق گسترش پیدا می کند.میدان های جدید پیدا می کند و فضل با درجات ارتفاع است و بالش بازتر می شود.(نمودش بیشتر می شود) . یا فضل باید فدای وجود شود یا وجود باید فدای فضل شود تا او بتواند ارتفاع بگیرد.لذا صاحب وجود از خداوند می خواهد که خدایا یا مرا از دنیا ببر و امضایش را از پدرشان در آخرین لحظات عمرشان می گیرد.وجود باید خودش را در عمق حذف کند تا فضل بتواند خودش را بیشتر نمود پیدا کند.شما اگر صفت فاطمه سلام الله علیها را می شناختید و سپس ایشان را در مدینه می دیدید ، یقین می کردید که ایشان ماندنی نیست .ایشان برای رفتنش حتی اثری از خودش در عمق به جا نمی گذارد تا مبادا به خاطر اثرش ، دیگران تمایل پیدا کنند تا در عمق بمانند پس انتظار نداشته باشید که قبر شریف ایشان پیدا باشد .اگر پیدا بود دیگر کسی میل به ارتفاعات پیدا نمی کرد . طبقات عالم جلوه های فاطمه سلام الله علیها است . او صاحب طبقات عالم است ، کل عوالم ملک اوست ، عالم فدک فاطمه است ، عالم ارث فاطمه است چون صاحب وجود است لذا با شهادتش با آنگونه شهید شدنش و با مخفی نگاه داشتن قبر خود به سوی بالا پر کشید و بعد از شهادت ایشان ما اثرات ایشان را در مولا به وضوح می یابیم . ایشان از درجات عمق به سوی درجات فضل بالا رفت . صاحب فضل امیر المومنین هستند ، یعنی بیشتر در وجود امیر المونین رفتند و با نور بسیار درخشان خودشان ، در قلب و در اعمال امیر المومنین بسیار اثر گذاشتند. اذا بعد از شهادت ایشان در کلام مولا تغییر را می باید. تا قبل از شهادت، ایشان را یک دلاور و جنگجو می بینید اما پس از شهدات دیگر رغبتی به دنیا ندارند .... دنیا بدون فاطمه جای مولا نیست .... فقط وظیفه ای که مولا امیر المومنین روی دوش ایشان گذاشتند ایجاب می کرد که چند صباحی در دنیا بمانند ولی دلشان از دنیا کنده شده .
به استناد حدیث کسا که می فرماید : هم فاطمه و ابرها و بعلها و بنوها ..... اصل کلمات ، منسوب به فاطمه سلام الله علیها است و بقیه کلمات صفات این کلمه هستند . در کل عالم هستی یک کلمه وجود دارد ..... اگر فضلی می بینید صفت فاطمه سلام الله علیها است ؛ اگر حبی می بینید صفت فاطمه سلام الله علیها است . اگر امامتی می بینید امامت ،صفت فاطمه سلام الله علیها است . اگر دین ، عبودیت و ... را می بینید همه از صفات فاطمه سلام الله علیها است .
خانه فرد باید گنجایش فرد را داشته باشد. باغ منسوب به فرد چطور؟! جسم کلماتی حضرت فاطمه سلام الله علیها فراتر از عالم هستی است.اینجاست که متوجه می شویم کل عالم جزء کوچکی از ملک فاطمه سلام الله علیها است . کل عالم بخش ناچیزی از فدک فاطمه سلام الله علیها است. عالم به یمن وجود ایشان خلق شده است.ما فاطمه سلام الله علیها را خدا نمی دانیم بلکه ایشان مخلوق خدا هستند. تمام اهل بیت رو به ایشان دارند.پیامبر می فرمایند تو پاره تن من هستی .... تو قلب من هستی .... تو مادر من هستی ..... اگر فاطمه سلام الله علیها نبود پیامبر صلی الله علیه و آله و مولا هم خلق نمی شدند.این دو بزرگوار صفت فاطمه هستند.امام زمان عج می فرمایند اسوه من فاطمه سلام الله علیها است .
فدک فاطمه سلام الله علیها کجاست؟ خود ایشان کجا هستند؟
در کل فدک ..... هر شیئی از اشیا جزئی از فدک هستند پس ما هم باید خود را جزئی از فدک ایشان ببینیم.اگر شما وجود دارید پس از فاطمه سلام الله علیها هستید.کل وجود به فاطمه سلام الله علیها است..لذا اگر به دنبال فدک می گردید به خودتان نگاه کنید ...... در کلِّ حیطه فدک ، فاطمه سلام الله علیها ملک داری می کند .....

 

حالا فهمیدی چرا فاطمه مادر ماست ....
 
چند روایت در همین زمینه:

 
علل‏الشرائع ج 1 ص179 باب143 / بحارالانوار ج43 ص12 باب 2 :
از جابر نقل است که گفت: از امام صادق سوال کردم چرا فاطمه الزهرا ، زهرا نامیده شد؟ پس حضرت فرمودند: برای اینکه خداوند عزوجل او را از نور عظمت خود خلق فرمود. پس هنگامیکه آن نور اشراق نمود، آسمانها و زمین را به نور خود روشن نمود و چشمان ملائک در تاریکی فرو رفت و ملائکه برای خداوند به حال سجده افتادند و گفتند ای اله و سید ما ! این نور چیست؟ پس خداوند به سوی ایشان وحی فرستاد که این نور از نور من است که آن را در آسمانم ساکن کردم، آنرا از عظمتم خلق نمودم و از صلب نبیی از انبیائم ـ که او را بر جمیع انبیائم فضیلت دادم و در درجات بالاتری از عوالم قرار دادم ـ خارج می کنم و از آن نور امامانی را خارج می کنم که به امر من قیام می کنند، به سوی حق من هدایت می کنند و آنها را خلفا، و مجاری خود در زمینم قرار می دهم، بعد از پایان وحی ام.

بحارالانوار ج : 43 ص : 18 باب 2
سلمان فارسی گفت: هنگامیکه عباس بن عبدالمطلب به مسجد داخل شد، نزد نبی (ص) نشسته بودم. او سلام کرد و نبی (ص) پاسخ داد و مرحبا فرمود. عباس بن عبدالمطلب عرضه داشت: یا رسول الله ! خداوند، اهل بیت علی بن ابیطالب و معادن واحده را به چه چیز بر ما فضیلت بخشید؟ حضرت فرمودند: ای عمو! حالا به تو خبر می دهم. همانا خداوند، من و علی را خلق نمود در حالیکه نه آسمانی بود و نه زمینی و نه بهشتی و نه آتشی و نه لوحی و نه قلمی. پس هنگامیکه خداوند عزوجل، اراده به شروع خلقت ما نمود، به کلمه ای تکلم فرمود، پس آن کلمه نور شد. بعد به کلمه دومی تکلم نمود، پس آن کلمه روح شد. پس در آنچه بین کلمه و روح بود به هم آمیخت و آندو را به اعتدال در آورد. پس من و علی را از آندو خلق نمود. سپس از نور من نور عرش را شکافت، پس من برتر از عرش هستم. سپس از نور علی، نور آسمانها را شکافت، پس علی از آسمانها برتر است. سپس از نور حسن، نور خورشید را شکافت و از نور حسین، نور ماه را، پس حسنین از خورشید و ماه برترند. و ملائک، خداوند تعالی را تسبیح می کردند و در تسبیح شان می گفتند سبوح قدوس از انواری که بسیار گرامیند نزد خداوند تعالی پس هنگامیکه خداوند تعالی اراده کرد که ملائک را امتحان کند، ابری از تاریکی بر ایشان فرستاد. نه اولین ملک، آخرین ملک را می دید و نه آخرین ملک، اولین را. پس ملائکه گفتند: ای اله و سید ما! از زمانی که ما را آفریدی، چیزی مثل آنچه که در آن هستیم ندیدیم. پس به حق این انوار از تو می خواهیم که حتما اینها را از ما برداری. پس خداوند عزوجل فرمود: به عزت و جلالم سوگند که چنین کنم. پس نور فاطمه الزهرا را خلق کرد که در آن روز همچون قندیل و آویخته شده در گوشه عرش بود. پس آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه به آن نور روشن شدند. برای این است که او فاطمه الزهرا نامیده شد. و ملائکه تسبیح و تقدیس خدا می کردند پس خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند که هر آینه ثواب تسبیح و تقدیس شما تا روز قیامت را برای محبین این زن و محبین پدرش و همسرش و فرزندانش قرار می دهم. سلمان گفت : عباس خارج شد و علی بن ابیطالب او را ملاقات نمود. پس او را به سینه اش چسباند و مابین دو چشمش را بوسید و عرضه داشت پدرم فدای عترت اهل بیت مصطفی.


کمال‏الدین ج 1 ص 13]
کردند أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ، گفتند که خدایا آیا در زمین کسی را می خواهی خلق کنی که فساد کند و خونریزی بپا کند در حالی که ما تورا تسبیح و تقدیس می کنیم. به آنها خطاب رسید که إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ، یعنی من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
حدیث دوم را از کتاب البکاء صفحة 155 نقل می کنم. این حدیث در جلد 25 بحار، صفحة 5، حدیث 8 و جلد 43 بحار صفحة 52 آمده است، در کتاب فاطمه (س) نوشتة آقای رحمانی همدانی صفحة 76 حدیث 11 و صفحة 82 و صفحة 181 هم آمده است، در این حدیث آمده است که جبرئیل (ع) آدم و حوا را در بهشت به فرمان خداوند متعال حرکت داد و با یکدیگر داخل قصری شدند، آدم (ع) دید یک تخت بلند بالایی در آن قصر وجود دارد و یک خانمی در کمال حُسن بر فراز آن تخت نشسته است، آن خانم تاجی بر سرش است، گردنبندی بر گلویش است و دو گوشواره هم دارد، و در زیر قبه ای از نور نشسته است، متعجب می شود، می گوید: جبرئیل این خانم کیست و این ماجرا چیست؟ جبرئیل (ع) از جانب خداوند متعال جواب می دهد که این شخص فاطمة زهرا(س) دختر پیغمبر آخر الزمان محمد مصطفی(ص) است. آدم عرض می کند که آن تاجی که بر سر ایشان است و گردنبند و دو گوشواره ای که به گوشهای ایشان است، آنها چیست؟ از جانب خداوند متعال گفته می شود که "تاج،" اشاره به پدر بزرگوار ایشان است و "گردنبند،" شوهر ایشان علی ابن ابی طالب(ع) و "دو گوشواره،" حسن و حسین دو فرزندان او هستند، سپس آدم(ع) نگاه می کند و پنج نور می بیند که بر روی نور اول نوشته شده است "انا المحمود و هذا محمد،" بر نور دوم نوشته شده است "انا الاعلی و هذا علی ابن ابی طالب"، بر نور سوم نوشته شده است "انا الفاطر و هذه فاطمه الزهرا،" بر نور چهارم نوشته شده بود "انا المحسن و هذا الحسن،" بر نور پنجم نوشته شده بود "منا الاحسان و هذا الحسین المقتول،" در اینجا آدم(ع) برای بار اول با ماجرای شهادت امام حسین(ع) آشنا شد، ولی ملائک بار دومی بود که ماجرا را متوجه می شدن« ابن مغازلى به سند خود از «حسن بصرى» روایت کرده که گفت: از ابو الحسن على (علیه السلام) از آیه: «کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ» سؤال کردم گفت: پیامبر به من‏فرمود: مراد از «مشکاة» فاطمه (علیها السلام) است و مراد از «المصباح» حسن و حسین‏اند «الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» (زجاجه یعنى ستاره درخشنده) فاطمه از زنان عالم ستاره درخشانى بود «یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ» مراد از «شجره مبارکه» ابراهیم است «لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» یعنى نه یهودى و نه نصرانى است «یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ» یعنى نزدیک است علم از وجود فاطمه به سخن آید لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ، نُورٌ عَلى‏ نُورٍ اگر چه به او نرسد آتش «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ» یعنى از نسل فاطمه امامانى است که یکى بعد از دیگرى به وجود مى‏آیند، «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» گفت: خداوند هدایت مى‏کند به ولایت ما (ولایت آل محمد) هر که را بخواهد.» 
«نتیجه ای که متوان گرفت این است  ما از فاطمه الزهرا س یاد میکنیم از اصل خود یاد کرده ایم وتا زمانیکه من خود را از او جدا میکنم وبه دیگران منتسب میکنم چگونه میخواهیم با او ارتباط برقرا ر کنیم یاید یک وجهی از او را نسبت بخودت مطرح کنی که نیاز خود را به آن برسانی مثل اینکه او لیلة القدر است ویا او کوثر است  من به لیلة القدر وبه کوثر به عنوان خیر کثیر نیاز دارم او مادر همه عالم است نور او منشائ همه وجود است خانه او انچنانکه در قران مطرح میکند فی بیوت اذن الله ان ترفع ویذکر فیها یکه از خانه هائی است که خداوند اجازه داده در آن عبادت شود ان خانه خانه زهراست اگر من پرتوی از نور او هستم وان نور به صورت فطرت در من قرار داده شده پس چرا چنین رفتار میکنیم  چه چیز مانع شده که من نمیتوانم نور او را در خودم احساس کنم واز آن تغذیه نمایم شب دفن حضرت را فراموش نکنید که متاسفانه ما اکثرا انقدر که به زمان شهادت توجه داریم به شب
دفن این لیله القدر دقت نداریم مگر ناینکه ما در شب قدر احیا میگیریم وشب زنداری میکنیم پس چرا به زهرا س ان شب را احیا نمیگیریم  احتمال نمی دهیم شاید در این شب پیش نویس سرنوشت ما بدست خانم زهرا نوشته شود ....»

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( چهارشنبه 91/7/26 :: ساعت 8:59 صبح )
»» مااز لغزشهای شیعیان اطلاع داریم

ما در جایى منزل کرده‏ایم، که از محل سکونت ستمگران دور است و این هم بعلتى است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانى که دولت دنیا از آن فاسقان میباشد در این دیده است، ولى در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمیماند.
ما از لغزشهائى که از بعضى شیعیان سرمیزند از وقتى که بسیارى از آنها میل ببعضى از کارهاى ناشایسته‏اى نموده‏اند که نیکان گذشته از آنها احتراز مینمودند و پیمانى که از آنها براى توجه بخداوند و دورى از زشتى‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطلاع داریم. گویا آنها نمیدانند که ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى بشمار و مى‏آورد و دشمنان شما، شما را از میان میبردند.
تقوى پیشه سازید و بما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که بشما رو آورده است از ما بخواهید. امتحانى که هر کس مرگش رسیده باشد، در آن نابود مى‏گردد و آن کس که به آرزوى خود رسیده باشد از ورطه آن بسلامت میرود آن فتنه و امتحان علامت حرکت ما و امتیاز شما در برابر اطاعت و نافرمانى ماست. خداوند هم نور خود را کامل مى‏گرداند هر چند مشرکان نخواهند.خود را از دشمنان نگاهدارید و از افروختن آتش جاهلیت بپرهیزید. هر مردى از شما باید بآنچه که بوسیله دوستى ما بآن تقرب میجست عمل کند. و از آنچه مقام او را پست میگرداند و خوش آیند ما نیست اجتناب نماید زیرا خداوند بطور ناگهانى انسان را برانگیخته میکند؛ آنهم در وقتى که تو به سودى بحال او ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما نجات نمیدهد. خداوند تو را برشد و کمال الهام بخشد و با لطف خود برحمت واسعه خود توفیق دهد «

مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار    توقیعى که بافتخار شیخ مفید صادر گشت  ،ص :1246

به نقل از وبلاگhttp://m12s14.parsiblog.com

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( جمعه 91/3/19 :: ساعت 2:4 عصر )
»» وقتی کلمات، هم گریه میکنند.

ه گل فروشی رفته و سفارش یک دسته گل طبیعی دادم.
گلفروش گفت: گلهایت را انتخاب کن تا برایت بیارایم.
اندکی وارسی کردم گلهای زیبا را، انتخابش سخت بود،‌ همه خوش رنگ و معطر بودند...
در میان اینهمه گل، گل نرگس را ندیدم. پرسیدم گل نرگسهایتان کجاست؟
پاسخ داد: نرگس نداریم.
پرسیدم: گل نرگس کجا میتوانم پیدا کنم؟
گفت: شاید هیچ کجا. الان فصل گل نرگس نیست،‌ اگر هم باشد خیلی کم است... به سختی می توان یافت.
- خب جایی سراغ دارید؟ بروم آنجا.
- نه، گل نرگس در فصل گرما کمیاب است.
- چرا؟
- گل نرگس زمستان می روید و آن زمان وفور دارد.
کمی سردرگم شدم، باز سوال کردم: چرا نمی آورید؟
- بیاوریم که چه؟ در بهار و تابستان مشتری ندارد.
- خب پس من چه هستم؟ مشتری ام دیگر. یعنی کسی پیدا نمی شود مثل من گل نرگس بخواهد؟
سری تکان داد به نشانه افسوس و پاسخ گفت:
آنهنگامی که ما نرگس داشتیم و آنقدر ماند بر روی دستمان تا اینکه پژمرده شد کجا بودی؟ برو زمستان بیا، برایت دسته دسته گل نرگس بیاورم.

گمشده

 

گل نرگس؛ تو هماره برایم چیز دیگری بوده ای...
عطرت با تمام گلها متفاوت است...
چرا نمی آیی؟
شاید بهار است، اما این بهار از زمستان سوزناکتراست...
زمستان از این سردتر می خواهی؟
شاید دیر فهمیده ام فقدانت را،‌ اما حال که هجرانت دارد می سوزاندم باید چه کنم؟
تا کی باید منتظر بمانم تا شمیم یاس و نرگس در فضا بپیچد و آوای دلنشین «الا یا اهل العالم انا بقیه الله»...

 

خورشید غیبت، آفتابا در افول است...
ای سوره آخر بیا وقت نزول است...
این آسمان بی تو ندارد آفتابی...
ترسم نباشم روزگاری که بتابی...
ای دست معمار بزرگ آفرینش...
بس نیست آیا این همه خانه خرابی؟
آقا بیا تا که نگویند این جماعت...
افسانه ای افتاده در کنج کتابی...
تو کیستی؟ نوری، سوار مرکب باد...
من کیستم؟ گرد و غباری بر رکابی...
لیلی تو، من مجنون، تو یوسف، من زلیخا
تو چشمه، من تشنه، تو آبی، من سرابی

 

 

 

 

 

منبع: رضایی ,وبلاگ http://mohaqeq.parsiblog.com/



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( پنج شنبه 91/2/14 :: ساعت 6:17 عصر )
»» اتمام حجت-

بخشى از خطبه زهرا (سلام الله علیها)


حضـرت زهـرا(سلام الله علیها) در آن سخنزانـى معروفـش در مسجـد فـرمـود:


خـداونـد ایمـان را بـراى تطهیـر شمـا از شـرک قـرار داد،و نماز را براى پاک شدن شما از تکبر،و زکـات را بـراى پـاک کـردن جـان و افزونـى رزقتان،و روزه را براى تثبیت اخلاص،و حج را براى قوت بخشیدن دین ،و عدل را براى پیراستن دلها،و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملت،


و امـامت مـا را بـراى در امـان مـانـدن از تفرقه،و جهاد را براى عزت اسلام،و صبر را براى کمک در استحقاق مزد،و امـر به معروف را بـراى مصلحت و منـافع همگـانـى ،و نیکـى کـردن به پـدر و مـادر را سپـر نگهدارى از خشـم ،و صله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات،


و قصاص را وسیله حفظ خون ها،و وفـاى به نذر را بـراى در معرض مغفـرت قـرار گـرفتـن ،و به انـدازه دادن تـرازو و پیمـانه را بـراى تغییـر خـوى کـم فـروشـى،و نهى از شـرابخـوارى را بـراى پـاکیزگـى از پلیـدى ،و دورى از تهمت را بـراى محفـوظ مـاندن از لعنت،


و تـرک سـرقت را بـراى الزام به پـاکـدامنى ،و شـرک را حـرام کـرد بـراى اخلاص به پـروردگـارى او ،بنابـرایـن ، از خـدا آن گـونه که شایسته است بتـرسید و نمیرید، مگر آن که مسلمان باشید،و خـدارا در آنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت کنید،زیرا که "از بندگانـش ، فقط آگاهان، از خـدا مـى ترسند. سـوره فاطر آیه28 احتجاج طبرسى ، ص 99، چاپ به نقل از وبلاگ http://shaygan.parsiblog.com/



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( شنبه 91/1/26 :: ساعت 1:48 عصر )
»» و اینک.... یتیم مصطفی!

خودش را به خانه فاطمه رساند. چشمانش را به چهره بانوی مهربانش دوخت. هربار که نگاهش می کرد، غم سنگینی سینه اش را می فشرد. بانو چشمانش را گشود و فرمود:

ـ اسماء! آبی بیاور تا وضو سازم.

آب که حاضر شد؛ بانو به آرامی وضو گرفت. سپس خودش را خوشبو ساخت، در حالی که جامه نوین را بر تن می کرد، فرمود:

ـ اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم، چهل درهم کافور بهشتی آورد. حضرت آن را سه قسمت کرد. یک حصّه آن را برای خودش نگهداشت و یک بخش آن را برای من و حصّه سوم را برای علی علیه السلام . آن را بیاور تا مرا با آن حنوط کنند.

بار دیگر به چهره نورانی بانویش چشم دوخت. دلش می خواست بنشیند و مدتها نگاهش کند. به فکر فرو رفت. از خودش پرسید: بانو، کافور را برای چه می خواهد؟ همچنان در اندیشه فرو رفته بود. کم کم دلش به لرزه آمد. قدمهایش سست شد. حرفهای فاطمه علیهاالسلام بوی خداحافظی داشت. بانو خبر از یک پرواز می داد. پروازی تا بی نهایت.

همه چیز را فهمیده بود، سرش را پایین انداخت. بغضش را فرو خورد. دلش نمی خواست بانوی مهربانش به ناراحتی او پی ببرد. می دانست که دل بانو، غصه های زیادی دارد؛ غصه هایی که بعد از رفتن پدر بزرگوارش در دل سوزانش جای خوش کرده بودند. خودش را به بسته کافور رساند. دستهای لرزانش را جلو برد و آن را برداشت. لحظه ای بعد خودش را به بانو رساند. فاطمه علیهاالسلام با دیدن بسته کافور به سخن آمد:

ـ آن را نزدیک سرم بگذار.

بسته کافور را بالای سر زهرا علیهاالسلام گذاشت. پرده ای از اشک، جلوی چشمانش را گرفته بود. بانویش را می دید که پاهایش را به سمت قبله نهاده، خوابیده است. و در حالی که جامه اش را بر رویش می کشید، فرمود:

ـ ای اسماء! ساعتی صبر کن، آنگاه مرا صدا کن؛ اگر جوابت را ندادم، علی علیه السلام را خبر کن، بدانکه من به پدرم ملحق شده ام.

حرفهای فاطمه علیهاالسلام که تمام شد، احساس کرد که تیری بر دلش نشست. از جایش بلند شد. نفسش بند آمده بود و داشت خفه اش می کرد. دستش را به آستانه در قلاّب کرد تا بر زمین نیفتد. سینه اش به شدّت می سوخت و او را رنج می داد. دستش را روی قلبش گذاشت، تند تند می تپید. خانه خلوت بود. صدایی نمی آمد. از دیوار فاصله گرفت. خانه به دور سرش می چرخید. دستهایش را روی سرش گذاشت. نشست؛ فضای غم آلود خانه برایش عذاب آور و دردناک بود. طاقت پرپر شدن فرشته زندگی اش را نداشت. دلش می خواست فریاد بزند؛ ولی بغضی که در گلویش ایجاد شده بود، امان نمی داد. لحظه ای سکوت کرد. صدایی نمی آمد. دستهایش را به زمین گذاشت، به زحمت بلند شد. قدمهایش می لرزید. نگاهش را به اطراف چرخاند. صدای بغض آلود و گرفته اش سکوت خانه را شکست:

ـ ای دختر مصطفی! ای دختر بهترین فرزندان آدم! ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است! ای دختر کسی که در شب معراج به مرتبه «قاب و قوسین او ادنی» رسیده است...!

لحظه ها به کندی می گذشت، سیلاب اشک صورتش را در برگرفته بود. رنگ چهره اش تغییر کرده بود. زانوهایش به لرزه افتاده بودند. نشست، دستهای لرزانش را به سوی جامه دراز کرد و آن را از روی بانویش کنار زد. احساس کرد که آسمان بر سرش فروریخته و زمین در زیر پایش به لرزه آمده است. فهمید که بانوی بزرگوارش او را در عالم غریبی تنها گذاشته است. سرش داغ شده بود. دستهایش را از هم گشود. دردمندانه بانویش را در بغل گرفت. لبهایش را به چهره ارغوانی و کبود شده بانویش نزدیک کرد و بوسه باران نمود.

هنوز فاطمه را در آغوش داشت. صدای درِ خانه توجه اش را جلب کرد. بی اختیار چشمانش را بست. لحظه ای به فکر فرو رفت. از خودش پرسید:

ـ اگر حسنین از مادرشان بپرسند، چه بگویم؟!

سرش را به سوی حسنین علیهماالسلام برگرداند! آنها به خانه وارد شده بودند. با دیدن بستر مادر، مضطربانه، سکوت سنگین خانه را شکستند:

ـ ای اسماء! چرا در این وقت، مادر ما به خواب رفته است؟

سرش را پایین انداخت، هنوز گلویش می سوخت. صدایش به زحمت بلند شد:

ـ مادرِ شما!....

جمله اش قطع شده، نگاه غمبارش به زمین دوخته شد. طاقت تماشای چهره های محزون میوه های دل رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم را نداشت. نه تنها با پرواز یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، آنها یتیم شده بودند که او نیز تنهای تنها شده بود.

منتهی الآمال، ج 1، ص 262 و 263.

وبه نقل از وبلاگ فاطمه (سلام الله علیها) http://www.yas-e-nabi.blogfa.com/



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( چهارشنبه 91/1/23 :: ساعت 6:8 عصر )
»» خسوف در خون

 

 

 

 

 

 

 

حوریه‌ای نشسته در انبوه شعله‌ها


دوروبرش زبانه کشد کید و کینه‌ها


آیات هل اتاست گرفتار موج درد


آیات کوثر است به طوفان غصه‌ها


شد ازدحام و کوچه پر از مرد جنگی است


بلوا به پا شده‌است در آماج فتنه‌ها


پیچیده در هیایوی فریاد ناکسان


از مادر بهشتی‌مان بانگ ناله‌ها


اما هنوز سد نشکسته‌است پشت در


دشمن هنوز پشت در است و به کوچه‌ها


ناگه میان شعله صدایی شنیده شد


اول لگد زدند و پی‌اش تازیانه‌ها


در باشتاب می‌رود از راهشان کنار


بیچاره مادرم چه کند با شراره‌ها


دهلیز تنگ خانه که شد معبر هجوم


بعدش رسید نوبت سیلی و پنجه‌ها


انگار درد فاطمه دردی زنانه شد


زیرا مدد گرفت ز امداد فضه‌ها

 

 

به نقل از وبلاگ  کبوتر حرم

http://nhasani.parsiblog.com/

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( سه شنبه 91/1/22 :: ساعت 6:18 عصر )
»» فیل اومد آب بخوره افتاد ودندونش شکست!

به نظر شما مشکل جنگ نرم در کشور ما چیست؟

آیا درآمریکا ویا غرب سمینار یا جشنواره ای به نام جنگ نرم وتولیدات آن داریم ؟

اگر آنها در جنگ نرم  سمینار وکنفرانس ندارند پس چرا اینقدر موفق هستند؟

امکانات چندصد میلیونی و....در جنگ نرمی  که کشورمان ایران به آن اخنصاص داده است چه خروجی ومحصولی داشته ؟

تازه  با اینکه ما در مقایه با غرب  میشه گفت هیچ کاری در عرصه جنگ نرم نکرده ایم اما ببین  چه جنگ نرم و براندازی در کشورهای عربی وغربی در حال اتفاق افتادن است!

 حالا فکر کنید اگر  کار میکردیم  چه اتفاقاتی دیگری که نمی افتاد!

ولی فعلا دست ما نیست نه درست میگم؟

البته که نه ............... ما اگر همین کار که به آن علاقه داریم وبه آن عشق می ورزیم درست وعاشقانه انجام بدهیم تمام ایران گلستان می شود ودر این راه، البته نباید از این دست حرفهای ضعیفانه ای که عده ای می گویند که این دزد است وفلانی .....و..... پس نمی شود جامع اصلاح شود پیروی کنیم  ...امام حسین(ع)  به تنهایی قیام کرد  حضرت صدیقه طاهره (س) هم به تنهایی قیام  فرمودند  والبته که این قیام پس از صد ها سال هر روز پررنگتر میشود...که البته بروز وظهور این امر را در اخبار رسیده از جهان شاهدش هستیم

پس یادمان باشد که جامعه  را ما نفرات مستقل از ما تشکیل می دهیم.......

 

 

 

برای سلامتی وتعجیل در امر ظهور صلوات ودعا فراموشتان نشود...

یا علی(ع)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( یکشنبه 90/7/24 :: ساعت 6:27 عصر )
»» پیشبینی وبلاگ ناوشکن جنگ نرم در مورد حمله به ایران درست بود!

ایالات متحده با ساخت فیلم ترانسفورمرز 3 آماده حمله واقعی به ایران می شود!

وبلاگ ناوشکن  جنگ نرم در چند پست پیشینhttp://jamaran110.parsiblog.com/Posts/5/وhttp://jamaran110.parsiblog.com/Posts/14/ از ساخت فیلم هایی  حمله  کد بندی واستراتژیک در مورد حمله  به ایران با نام ترانسفورمرز 1و2 خبرد داد اما بالاخره ایالات متحده با ساخت فیلم  نزدیک به 200میلیارد تومان به نام ترانسفورمرز -3 به کارگردانی مایکل بای به وضوح حمله  نظامی به ایران را تایید کرد! نکته جالب اینجا است که این فیلم با مدیر فیلمبرداری  خودش که یک ایرانی است نظر منتقدین را به خودش جلب کرده است!آقای امیر مکری ناکنون مدیر فیلمبرداری 25 فیلم هالیوودی بوده است واکنون ساکن لس آنجلس می باشد آقای آمبروز هرون منتقدی است که در سایت فیلم دیتیل، درباره ترنسفورمرز 3 می گوید که ارجاع عجیب این فیلم، به سوژه تکراری و دستمالی شده برنامه سلاح های(!) هسته ای ایران، برای من غیرقابل انتظار بود، این کار آنهم با حضور مدیر فیلمبرداری آن، امیر مکری که یک ایرانی است، بیشتر شبیه یک جوک است.

آقای امیر مکری ......  در سمت مدیر فیلمبرداری ترانسفورمرز -3

امیر مکری

منتقدی دیگری به نام راجر ایبرت
می گوید: تماشای فیلم جدید مایکل بی، با نام «تغییر شکل‌دهندگان: نیمه پنهان ماه» یکی از بدترین تجربیاتی بود که من در تمام طول زندگی خود داشته ام!در نقد این فیلم می گوید: یک ساعت انتهایی فیلم تماما نبردی است بین تمام رباط های خوب و بد جهان که البته بنا به دلایلی، تمام آنها به گوشه ای از اتوبان میشیگان – شیکاگو آمده اند تا به طرز غیر قابل باور و نا هنجاری و با صدایی گوش خراش، بر سروکله همدیگر بزنند.

 

http://www.uploadbaz.com/lr48slfvg552



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تانکهای ذولفقار در 3مایلی تلاویو ( چهارشنبه 90/7/20 :: ساعت 12:14 عصر )
   1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سبک زندگی
امام حسین ع از دیدگاه چارز دیکنز
چرا عالم فدک فاطمه سلام الله علیها است؟
مااز لغزشهای شیعیان اطلاع داریم
وقتی کلمات، هم گریه میکنند.
اتمام حجت-
و اینک.... یتیم مصطفی!
خسوف در خون
فیل اومد آب بخوره افتاد ودندونش شکست!
پیشبینی وبلاگ ناوشکن جنگ نرم در مورد حمله به ایران درست بود!
سازمان ناسا چه معجزه ای را از پیامبر اسلام مخفی کرده است؟؟
جواب شهدا را چگونه بدهیم
ناله های ظهور............
فضایل امام علی (ع) در نزد اهل سنت.................
شاهکار هنری حضرت امام علی (ع) .............
[همه عناوین(41)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 120
>> بازدید دیروز: 202
>> مجموع بازدیدها: 334260
» درباره من

ناوشکن  جنگ نرم

» پیوندهای روزانه

گلدختر [262]
یه دختر حزب الهی [361]
حقوقی [25]
[آرشیو(3)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
اسرائیل ،آمریکا،ایران ،کانال سوئز،ناوگروه ایران،خاکریز . اسلام-آلمان-مسلمان- . اما خمینی(ره)،منافقین،منتظری،اسلام،خیانت،رادیوهای بیگانه،بازرگان . امام حسین ع -فداکاری -همسر-چلزدیکنز-اسلام. . امام حسین(ع)،ایران،جورج بوش،امیر کویت، حمله به ایران،نواده پیامب . امام زمان،ایران،ویکی لیکس،روز استقلال،ترانسفورمرز،جنگ نرم، حمله . امیر المومنین علی(ع)-خطبه الف- . انیمیشن , جنگ , جنگ نرم , جنگ جهانی سوم , خلیج فارس , نبرد , پوی . ایرانیان در ظهور امام مهدی(عج) . پیامبر ص-سبک زندگی-نعمت-خداوند-نماز-وقار-حضرت رسول الله- . جنگ ایران وآمریکا- آواکس-سپاه صابرین-بمب اتمی F-35 -ایجس- . جنگ ایران وآمریکا،هواپیماهای شفق، بی -2 . جنگ نرم-حضرت زهرا (س)، امام حسین(ع)،جامعه،ایران، . حجاب ،خداوند متعال ،حضرت صدیقه کبری(ص)،موهبت ،حوری ،متلک ،انوار . حجاب،چیامبر صدیق(ص)،شهدا،مانکن،رادیوصدای آمریکا،فرومایه،برلوسکون . حجاب-اسلام-عزاداری-مختلط- . حضرت امام علی (ع)-امیر المومنین علی (ع)-ولایت علی بن ابی طالب (ع . حضرت زهرا (س) -دختر پیامبر-شهادت حضرت زهرا(س) -اهل سنت-جسارت - . حضرت زهرا (س)-خطبه فدک-مسجد-خدا- اسلام-امامت-سخنرانی-امر به معرو . حضرت زهرا (س)-فضه-شعله- . حضرت زهرا (س)-مدینه-گل . حضرت زهرا (سلام ا...علیه)ظهور امام زمان (عج)،امام زمان (عج)، صدق . حضرت زهرا (ص)،حضرت زینب (س) . حضرت زهرا(س)-شهادت حضرت فاطمه(س)-غصه-مادر-بانو-اسما-شهادت-امام ح . حضرت زهرا(سلام الله علیها)،دخت مصطفی . حضرت فاطمه الزهرا (س)-امام علی (ع)-ام ابیها-فدک -شب قدر-شیعه-اما . زیارت در کلام امام هادی(ع) پبامبران . ظهور،سینما 4،نبرد آمریکا وایران-ترانسفورمرز-2،مایکل بای، آرماگدو . ظهور-امام زمان(عج)-امام صادق(ع)-ناراحتی-غیبت. . عرض تسلیت. . علمدار--گوگل-مزدور- . فروپاشی آمریکا ،روزنامه های ایران،فضانوردان ایرانی،سیاره مریخ،ای . مانور،لاکهید مارتین،رژیم صهیونیستی ،ناتو،2-AN/TPY-ایران، . مهدى موعود-شیعیان-خداوند . موشک ،خلیج فارس،ناو،ناو هواپیمابر،هوا وفضای سپاه، . نبرد ایران وآمریکا -نقطه بی بازگشت،ایران اسلامی، . یگانه و غریب ، ظهور-امام زمان، .
» آرشیو مطالب
آذر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
.: شهر عشق :.
کلارآباد دات کام
مدرسه ابتدایی پسرانه غیر دولتی امام هادی (ع) سبزوار
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
جام جهان نما
*غدیر چشمه هیشه جاری*
دهاتی
آرمش در هیاهو
داستانا سرا
باران
امید جوان
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
آخرین منجی
صبح سپید
صبح قریب
اندیشه شیعی
ایران توانا
گلچین های یک محمّـد
آبگینه ساری
حزب ا...خواهران
مبارز
ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی
یک محمـد هستم
دانشگاه شهادت
فانوس
هامون و تفتان
شهادت
ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر!
سکوت دل
وبلاگ عقل وعاقل
لینک باکس شهید چمران
خبرمسابقه وبلاگ نویسی ویژه ماه محرم
بزرگترین لینک باکس مذهبی
نبرد نهایی
فریاد های یک وطن پرست
سکوت دل
تسلیحات نظامی ایران
یه پسر حزب اللهی
آر-پی-جی زن!
یا علی گفتیمو عشق آغاز شد
انصارالمهدی
نور مهدویت
بسم الله العلی العظیم
جنگ افزار
فرزند آدم
منطقه ممنوعه!
:: پایان انتظار ::.
در انتظار ظهور
آسمانی تاخدا
رهپویان ولایت در ابوزیدآباد
وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران
سلوک
فاطمه (سلام الله علیها)
★ ام ابیها (س)★
زا جنس خدا
اختلاف شیعه و سنی
سیره امیرالمومنین امام علی (ع)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
















گلدختر - به روز رسانی :  1:18 ع 89/10/22
عنوان آخرین نوشته : وقتی پای چارقد در میان باشد







جشنواره جهاد سایبری


» طراح قالب